میتوان خوانشی از دیدگاه یوگاناندا به دست داد که طی آن تمام نگرشها و کنشها مبنیبر «وحدت وجود» قوام مییابد؛ چرا که نهتنها این نظریه را موید و موجب اتحاد با خدا میداند که توامان، عامل تحقق موفقیت را در سیطره این نگرش بهحساب میآورد. از همینرو، پرسش مقاله در اینباره است که تاچه اندازه الزامات ذهنی-عینی نظریه وحدت وجود در اندیشه یوگاناندا از وثاقت برخوردار است؟ بدینسان، یافتههای پژوهش نشان میدهد این نظریه که برمدار تبیین وی از «اصالت شهود» و «اتحاد وجودی» فراهم میشود؛ از انسجام کافی برخوردار نیست؛ چرا که در مقام اعتباربخشی به شهود نهتنها آگاهی حسی را نامعتبر میداند که حتی کلیت فرآیند اندیشه و عقلانیت را بیاعتبار میخواند. از یکسو، خوانش «حلولی» او از نظریه بهلحاظ منطقی امکانپذیر نبوده و برداشتی سطحی قلمداد میشود و از سوی دیگر، در سیطره نظریه بهمنزله عامل موفقیت دچار تسری حکم و سفسطه میشود؛ چرا که غفلت میورزد که اعتقاد به این نگرش قرین کوششهای متناسب با مصادیق موفقیت است.