دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
معناشناسی اوصاف الاهی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون
1
22
FA
نرگس
نظرنژاد
دانشیار دانشگاه الزهرا(س)
nazarnejad@alzahra.ac.ir
قدسیه
حبیبی
دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی
gh_h9161@yahoo.com
10.22099/jrt.2014.2393
بحث زبان دین یکی از مهمترین و جذابترین مباحث فلسفهی دین است. از آن جایی که این بحث به معناداری و معناشناسی اوصاف الاهی مربوط میشود، برای متدینان، از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا معقولبودن گزارههای ناظر به خداوند، در گرو معناداری آنهاست. به طور کلی میتوان گفت در این زمینه، با دو پرسش اساسی مواجهیم:<br /> ۱. آیا گزارههای ناظر به خداوند معنادارند یا نه؟<br /> ۲. در صورت معناداری گزارههای مذکور، درک معنای آنها برای انسان ممکن است یا نه؟<br /> در این مقاله آنچه بررسی کردهایم، پاسخ قاضی عبدالجبار معتزلی و ویلیام پی. آلستون به سؤالات بالاست؛ زیرا گرچه آنان به دو فضای فکری و زمانی مختلف تعلق دارند، در باب معناشناسی، اوصاف کمالی مانند علم و قدرت و... و اوصاف فعلی نظیر درککردن، ساختن و...، دیدگاه نزدیکی به یکدیگر دارند که از آن، میتوان با عنوان رویکرد کارکردگروی یاد کرد.
۱- زبان دین,۲- صفات الاهی,۳- کارکردگروی,۴- قاضی عبدالجبار معتزلی,۵- ویلیام. پی آلستون
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2393.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2393_a01fbf4ecde735688e7eeaacf97068f8.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
تکامل نوعی انسان بر اساس نظریهی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس
23
38
FA
باقر
گرگین
دانشجوی دکتری آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات اصفهان
حامد
ناجی اصفهانی
استادیار گروه فلسفهی دانشگاه اصفهان
10.22099/jrt.2014.2394
تبیین و اثبات مبانیِ ویژهی صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه، بسیاری از مسائل گوناگون حکمت را دگرگون کرد و تعالی بخشید. از آن جمله نظریهی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس است که خود، بر اصولی چون اصالت وجود و حرکت جوهری استوار شده است. نحوهی حدوث و حیات و استکمال نفس انسانی، بر اساس نظریهی مذکور، مباحثی را دربارهی انسان به میان آورد که خاستگاه نوآوریهایی در نظام فلسفیِ ملاصدرا شد. تکامل جوهری که به دگرگونی نوعی منجر میشود، از آن دست است.<br /> نفس انسانی در فلسفهی ملاصدرا با بهرهگرفتن از اصولی چون اصالت وجود، حرکت جوهری و رابطهی اتحادی خاصی که بین نفس و بدن، با تکیه بر نظریهی جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس برقرار میشود، در حرکتی ذاتی قرار میگیرد. بر همین اساس است که سخن از دگرگونی و تکامل نوعیِ انسان به میان میآید. نظریهی تکامل نوعی در تبیین مسألهی تکامل انسان، در زندگی پس از مرگ و حل معضلات آن نقش بسزایی ایفا میکند. کوشش نگارنده در این پژوهش، معطوف به تبیین جایگاه نظریهی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس در شکلگیری دیدگاه تازهی ملاصدرا دربارهی ماهیت انسان و چگونگی تکامل اوست.
۱- ملاصدرا,۲- حدوث و بقای نفس,۳- ماهیت,۴- اصالت وجود,۵- حرکت جوهری
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2394.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2394_037ab59a095c033985eb136d4fa9de6e.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
مسآلهی «حرکت» در حکمت متعالیهی ملاصدرا و فلسفهی لایب نیتس
39
64
FA
علیمحمد
ساجدی
استادیار دانشگاه شیراز
زهرا
جاودانی
کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه شیراز
10.22099/jrt.2014.2395
وقتی چیزی در حال تغییر و عوض شدن تدریجی است، دارای صفتی میباشد که از آن به حرکت تعبیر میکنیم. در حرکت، شیء از پوستهی نخستین خود بیرون میآید و به پوسته و هستهای دیگر دست مییابد و یا نیست میشود و شیء دیگری بر جایش مینشیند. سؤال اینجاست که تغییر و دگرگونی چگونه صفتی است؟ و چیزی که عوض میشود و از حالتی به حالت دیگر درمیآید بر او چه میگذرد؟ آیا خودش میماند و احوالش عوض میشود؟ آیا ظاهرش نو میشود و باطنش باقیست؟ و یا همهی هستیاش دستخوش تحول میگردد؟ در این پژوهش، آرای لایب نیتس در باب حرکت و احکام آن، محرک و غایت حرکت با آراء صدرالمتألهین مقایسه شده است. بهرغم تفاوتهایی که لایب نیتس در تعریف حرکت و احکام آن با ملاصدرا دارد، در متحرک و فعال دانستن جوهر عالم و بحث محرک و غایت حرکت دیدگاه او بسیار به صدرالمتألهین نزدیک است. وی با نگرشی که به مفهوم جوهر و مناد دارد، مناد را موجودی فعال، زنده، خودانگیخته و دارای ادراک و اشتیاق معرفی نموده است و مبدأ فعالیت جوهر فعال و خودجوش را نیرو معرفی میکند. لذا در تبیین ماهیت حرکت، به حرکت جوهری ملاصدرا نزدیک میشود. این مقاله با بهرهگیری از شیوهی اسنادی، به جمعآوری اطلاعات دربارهی مسألهی تحقیق پرداخته است و با روش توصیفی-تحلیلی و بررسی تطبیقی، به تجزیه و تحلیل دادهها میپردازد.
1- ملاصدرا,2- لایب نیتس,3- حرکت,4- محرک,5- جوهر,6- مناد
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2395.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2395_ef61998bd1d6c1061190dfa2e966b801.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
تحلیل مبانی معرفت دینی غزالی، با نگاهی به استدلال شرطیهی پاسکال
65
80
FA
اکرم
عسکرزادهی مزرعه
دانشجوی دکتری دانشگاه پیام نور تهران و مربی دانشگاه محقق اردبیلی
ولی الله
خوش طینت
استادیار دانشکده الاهیات، علوم اسلامی و حقوق دانشگاه پیام نور ایران
10.22099/jrt.2014.2398
علم از نظر معرفتشناسان عبارت است از باور صادق موجه. دربارهی صدق سه نظریهی اصلی وجود دارد که عبارت است از: نظریهی مطابقت؛ نظریهی سازگاری؛ نظریهی عملگرا. نظریههای در باب توجیه را میتوان به دو دستهی درونگرایی و برونگرایی تقسیم کرد. نظریههای عمدهی درونگرایی عبارتاند از: نظریهی مبناگرایی؛ نظریهی انسجامگرایی. در نظریههای توجیه برونگرایی، باورکننده ملزم به داشتن بینه نیست و توجیه، به عوامل بیرون از باورکننده مربوط است؛ مانند نظریههای اعتمادگرایی و احتمالگرایی. استدلال شرطیهی غزالی که استدلالی است در باب پذیرش باور به وجود خدا و معاد، در مقام صدق، نظریهای عملگراست و در مقام توجیه، از نظری مبناگراست؛ چراکه معرفت یقینی در این استدلال، همان معرفت خود موجه و پایه است. از نظری، برونگراست؛ زیراکه به عوامل بیرون از فاعل شناسا برای توجیه باور، مثل فرآیند حصول باور، ساحت ارادیعاطفی و وضعیت عقلانی باور توجه دارد.
۱- معرفت دینی,۲- توجیه,۳- صدق,۴- غزالی,۵- پاسکال,۶- درونگرایی,۷- برونگرایی
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2398.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2398_e2a432dd4c00e7731b3e19aa22de30f2.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
مقایسهی دیدگاه سهروردی و آکویناس دربارهی چگونگی اثبات فرشتگان و تبیین ماهیت ایشان
81
114
FA
لاله
حقیقت
استادیار دانشگاه شیراز
زهرا
دبیری
کارشناس ارشد دانشگاه شیراز
10.22099/jrt.2014.2399
فرشتهشناسی یا علم به مجردات قدسی از جمله معارفی است که هرچند به دلیل در پردهی غیب واقع شدن موضوعش مبنایی وحیانی دارد، همّت عقل در رسیدن به آن هرگز کوتاهی ندارد، تا آنجا که فلاسفهی متدین همواره درصدد ارائهی شناختی عقلانی از ماهیت و اوصاف این موجودات شریف برآمده و ضرورت وجودشان را توجیه کردهاند. <br />از آن­جا که یکی از مهمترین مباحث فرشتهشناسی، مبحث اثبات فرشتگان است؛ خصوصاً که ضمن استدلال بر وجودشان، ماهیتشان روشنتر میشود، در واقع مقالهی حاضر کوشش و کاوشی است در زمینهی چگونگی اثبات فرشتگان و تبیین ماهیت ایشان از منظر دو نظام فلسفی- ایمانی مهم، موسوم به مکتب اشراقی و تومیستی، با این رویکرد که بر سازگاری عقل و دین تأکید ورزد و بلکه نزدیکیشان را آشکار سازد. <br /> از یافتههای این پژوهش، اشتراک نظر هر دو فیلسوف در روشی استدلالی بر وجود فرشتگان، بیان ماهیت ایشان، رابطهی آنان با انسان و قول به کثرت شمارناپذیرشان و نیز اختلافنظر در کیفیت ایجاد فرشتگان، شیوهی دستهبندی آنان، نحوهی تحلیل علم ملکی به ذات و غیر ذات، حقیقت تمثل فرشتگان و مسألهی وحدت یا تباین نوعیشان میباشد، که امید است راه را برای کنکاشهای ذهنی عمیقتر و بررسی مقایسهای دیگر بگشاید.
: 1- فرشته,2- جواهر مجرد,3- انوار قاهره,4- سهروردی,5- توماس آکویناس
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2399.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2399_e91a08d3cdef6ae25ef409869ca3bdbc.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
تحلیلی بر میزان اثربخشی معرفت و مهارت منطقی در توسعهی نظریهپردازی و تولید علم
115
132
FA
جمیله
فاطمی
عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور فیروزآباد
10.22099/jrt.2014.2400
بهرغم تأکید منطقدانان مسلمان بر نقش ابزاری اصول و قواعد منطقی در سایر علوم اکتسابی و در تمامی حوزههای اندیشهی بشری، تاکنون تلاش درخور توجهی برای تثبیت این جایگاه و عملیکردن آن صورت نگرفته است. ازاینرو نگارنده در این نوشتار، بر آن است تا میزان اثربخشی این معرفت و مهارت را در فرآیند نظریهپردازی در تمامی مراحل آن، از تکوین و تدوین نظریه گرفته تا اثبات و دفاع از آن و نیز استنتاج فرضیههای جدید از نظریات قبلی، مورد تحلیل قرار دهد. با توجه به اینکه نظریهپردازی در علوم مختلف با شیوههای گوناگونی چون مفهومسازی و کشف ارتباط مفاهیم، تبیین علی، تبیین بدیهی، استنتاج استقرایی و استنباط برهانی و نیز سبک مدلشناسی صورت میپذیرد، در این مقاله این سبکهای مختلف بهتفکیک، مورد بحث قرار گرفته و در هر مرحله، نقش و کارایی مهارت منطقی نشان داده شده است. همچنین ارتباط دو رویکرد و برنامهی جدیدغرب با عناوین «تفکرانتقادی» و «فلسفه برای کودکان» و تأثیر آندو بر پرورش تفکر منطقی، نظریهپردازی و تولید علم، مورد تحلیل قرارگرفته است. <br />از مهمترین نتایج این پژوهش، لزوم توجه به آموزش نظری و عملی فنون منطقی، اعم از منطق صوری، منطق جدید و نیز تقویت جایگاه تفکر انتقادی در نظام آموزشی کشور است. این امر میتواند به تسهیل و تسریع در فرآیندنظریهپردازی و تولید علم در شاخههای مختلف علوم، اعم از علوم انسانی و علوم تجربی، منجر گردد. البته درست است که برخی از نظریهپردازان به دلیل برخورداری از منطق فطری، در مراحل مختلف، فرآیند کار خود را به طور ذاتی و غیر اکتسابی، بر اصول و قواعد عقلی و منطقی منطبق میسازند، قطعاً هماینان نیز با کسب مهارت در فنون تخصصی منطق، طی طریق را برای خود، آسانتر خواهند نمود.
1- نظریه,2- نظریهپردازی,3- فرضیه,4- معرفت منطقی,5- مهارت منطقی,6- تفکر انتقادی,7- فلسفه برای کودکان
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2400.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2400_7623cd0f81feb172239eb2f16bdc637a.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
14
50
2014
05
05
بررسی تطبیقی معنا و مفهوم قاعدهی «الواحد» از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
133
150
FA
قاسم
کاکایی
استاد دانشگاه شیراز
gkakaie@ rose.shirazu.ac.ir
زهرا
هوشمندی
کارشناس ارشد دانشگاه شیراز
zahrahoushmandi@yahoo.com
10.22099/jrt.2014.2401
در پژوهش حاضر، قاعدهی «الواحد لا یصدر عنه الاّ الواحد» با روشی تطبیقی-تحلیلی بین دو فیلسوف گرانقدر جهان اسلام، شیخ الرئیس ابوعلیسینا و صدرالمتألهین ملاصدرا، مورد بررسی قرارگرفته است. در آغاز، سعی شده تبیینی صحیح از معنای قاعده و ساختار آن و بداهت مفهوم وحدت و کثرت، منشأ ظهور قاعده و معتقدین و منکرین آن و دلایل اثبات قاعده و فروع قاعده ارائه شده، این نکته روشن گردد که جایگاه بحث از آن در فلسفهی اولی و ذیل مباحث مربوط به مفارقات و علت و معلول است. توضیح اینکه قاعدهی الواحد یکی از قواعد کلی و ثمربخش فلسفهی اسلامی است که نقشی اساسی در تفسیر مسألهی پیدایش منظم موجودات از همدیگر، بهویژه پیدایش نخستین معلول بر عهده دارد. فیلسوفان اسلامی با تحلیل و اثبات این قاعده، آفرینش نخستین معلول بهواسطهی واجب تعالی را اصلیترین مصداق این قاعده معرفی میکنند و معتقدند که بر اساس این قاعده، از واجب الوجود بسیط، تنها یک معلول به نحو بیواسطه صادر میشود. موضوع دیگری که در این مقاله از آن بحث می­شود این است که این عالمِ (ماسوی الله) به ظاهر متکثر چگونه از ذات باریتعالی، که واحد من جمیعالجهات است، صادر یا ناشی شده است؟!
- واحد 2- صادر نخستین,3- ابن سینا,4- ملاصدرا,5- ربط کثیر به واحد,6- وحدت وجود,7- پیدایش کثرت,8- فروع قاعده,9- سنخیت
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2401.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_2401_76275d703ffe74bd17735ad422558a48.pdf