دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
20
76
2020
11
21
محدودیتهای علوم شناختی دین در تبیین فرایند طبیعی شکلگیری و تقویت باورهای دینی
1
22
FA
سید مهدی
بیابانکی
استادیار گروه معارف اهلالبیت (ع)، دانشکده الهیات و معارف اهلالبیت (ع)، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
mehdibiabanaki@gmail.com
10.22099/jrt.2020.5938
<strong>علوم شناختی دین یک رویکرد «علمی» به مطالعه دین است که میکوشد تبیینهای علّی در خصوص باورها و رفتارهای دینی ارائه دهد</strong><strong>. مدافعان علوم شناختی دین میکوشند با توسل به ویژگیهای طبیعی ذهن انسان و تبیین نحوهی عملکرد آن، فرایند شکلگیری، تقویت و شیوع باورهای دینی را تبیین کنند. ازنظر آنها، ابزارهای ذهنی انسان طوری شکل گرفتهاند که از مفهوم خدا (و دیگر مفاهیم اساسی دین) حمایت ویژهای میکنند. این ابزارهای ذهنی، در جهت پذیرش باورهای دینی سوگیریهای پردازشی چشمگیری دارند که درنهایت به شکلگیری، تقویت و شیوع باورهای دینی منجر میشود. هدف ما در این مقاله آن است که ضمن تبیین فرایند طبیعی شکلگیری و تقویت باورهای دینی از منظر علوم شناختی دین، محدودیتهای تبیینی این رویکرد را نشان دهیم. در این مقاله نشان میدهیم که علوم شناختی دین با دو نوع محدودیت تبیینیِ اساسی مواجه است؛ نوع اول، از بیتوجهی به ابعاد فراطبیعی و اجتماعی پدیدههای دینی ناشی میشود و نوع دوم، از محدودیتهای تبیینیِ سازوکارهای شناختی ارائهشده نشأت میگیرد. </strong>
واژگان کلیدی: ۱. علوم شناختی دین,۲. ابزارهای ذهنی,۳. باورهای غیرتأملی,۴. ضدشهودی حداقلی,۵. باورهای دینی
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5938.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5938_d5399a322d8524a57b74642b12b4a870.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
20
76
2020
11
21
تأملاتی درباب منشأ مسألهی «منشأ دین»
23
48
FA
غلامحسین
جوادپور
گروه کلام، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران
qhjavad@yahoo.com
10.22099/jrt.2020.5939
<strong>در مطالعات دینشناختی گاه دین امری فراطبیعی و ماورایی تلقی میشود و گاه در قالب منشأشناسی، کارکردگرایی، طبیعتگرایی و پدیدارشناسی، دین امری ساختگی یا زمینی شمرده میشود. جستوجو درباب خاستگاه دین و علل پیدایش و گرایش به آن، از قرن هجدهم در غرب برجسته شد. برایناساس، دین پدیدهای انسانی و اجتماعی است و باید دید بشر کی و کجا و براساس کدام نیاز پنداری یا خیالی دین را اختراع کرده است، یا دین از کدام حالت درونی وی (جهل، ترس، عقدهی جنسی، نظام سرمایهداری، ازخودبیگانگی و آرزواندیشی) برآمده است. این نگرشها اغلب الحادیاند و تفکیکننهادن بین جنبههای مختلف دین، آنها را به مغالطات معرفتی و لغزشهای روششناختی کشانده است. صدق و کذب ادیان هیچ پیوندی با منشأ درست یا نادرست گرایش به آن ندارد و دین در مقام ثبوت، با دین در مقام اثبات (دینداری) بسیار متفاوت است و در ارزیابی صدق دین و گزارههای دینی، فقط مؤلفههای فلسفی دخیلاند، نه مؤلفهها و معیارهای جامعهشناختی و روانشناختی. اتکا به اخبار تاریخی، دخالت پیشفرضهای الحادی، ارائهی نسخهای واحد برای همهی ادیان، بزرگنمایی لغزشهای متدینان در گرایش به دین، ازجمله دیگر خطاهایی است که در رویکردی وجود دارد که راستیآزمایی دین را به عوامل گرایش اولیهی به دین فرومیکاهد. البته نمیتوان پیدایش خرافات و شاخوبرگهای اختراعی در دین و انحرافهای تاریخی در دینداری بشر را انکار کرد؛ اما این انحرافها را هم متون دینی و بزرگان دین محکوم کردهاند و هم بهلحاظ منطقی، پیوندی با اصل دین ندارد. این پژوهش با روش تحلیلی، بدون ورود محتوایی به نقد اقوال، چالشهای کلی این رویکرد، ازجمله صلاحیتنداشتن دانشهای یادشده برای راستیآزمایی معتقدات دینی و مغالطات نهفته در آنها را بیان میکند.</strong>
1. منشأ دین,2. صدق و کذب ادیان,3. خاستگاه دین,4. حقیقت دین,5. ازخودبیگانگی
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5939.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5939_351f7e5866ea76b1a63ff34412443ce5.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
20
76
2020
11
21
ناگریزیها و ناگزیریهای ایمانوئل کانت و آقاعلی زنوزی در تحلیل قضیهی حملی
49
70
FA
مرتضی
حامدی
mortezahamedi51
دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.
mortezahamedi51@gmail.com
محمد باقر
عباسی
استادیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.
mbabbasi12@gmail.com
10.22099/jrt.2020.5940
<strong>قضیهی حملی از سرآغاز اندیشههای فلسفی، مبحثی مهم و مبنایی بوده است. در دورهی قاجار با ورود افکار غربیان به کشور و آغاز فلسفهی تطبیقی در ایران، مکتب فلسفی تهران در تقابل با آرای ایمانوئل کانت، به تقسیمات جامعومانعتری از قضیهی حملی دست یافت. اگرچه تقسیمات کانت از قضیهی حملی، در همهی علوم و دانشهای غرب تأثیراتی جدی به جای گذاشت، ولی نواقصی نیز داشت. اما در مکتب تهران و اندیشههای آقاعلی زنوزی، مسیر متفاوتی طی شد و قضیهی حملی با مباحثی چون معرفتشناسی، وجودشناسی و الهیات بالمعنیالاخص گره خورد؛ بهطوریکه صحت قضیهی حملی، میوهی اصالت وجود به حساب آمد. بهرغم وجوه مشترک این دو اندیشمند و ناگریزیهای آنها در تقسیم قضایا، دستهبندی آنها تبعاتی داشت که هر دو حکیم از پذیرش آن ناگزیر بودند. مقالهی حاضر در پی آن است که با روشی تحلیلی، آرای این دو فیلسوف درخصوص قضیهی حملی را نقد کند.</strong><br /><strong> </strong>
واژگان کلیدی: ۱. قضیهی حملی,۲. اصالت وجود,3. ایمانوئل کانت,4. آقاعلی زنوزی
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5940.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5940_6d3a3deb811d43efe9df37bf8a6ffa1d.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
20
76
2020
11
21
واقعنمایی گزارههای دینی از منظر علامه طباطبایی و ونسان برومر
71
96
FA
مسعود
رهبری
دانشآموختهی دکتری فلسفهی اسلامی، دانشگاه اصفهان
msd_rahbari@yahoo.com
فروغ السادات
رحیم پور
5785610900010000
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان
fr.rahimpoor@gmail.com
10.22099/jrt.2020.5941
<strong>در معرفتشناسی علامه طباطبایی، معرفت انسان بر باورهایی مبتنی است که مطابق با واقع، یقینی و ثابتاند. او ازآنجاکه مبنای معرفت بشری را بدیهیات میداند، جزو مبناگریان حداکثری شمرده میشود و الهیات خود را بر همین پایه استوار میکند. در الهیات وی، خداوند و صفات او اموری عینی و واقعی است و ذهن بشر، با بهرهگیری از فنون استدلال، میتواند در حد وسع خویش و بهنحو قطعی و یقینی، به واقعیت ساحت الوهی پی ببرد. زبان بشری نیز این قابلیت را دارد که بدون توسل به مجاز و تمثیل، بهنحو حقیقت و با نظر داشت روح معنای الفاظ، در سخن گفتن از خداوند بهکار گرفته شود. در مقابل، برومر از مبناگرایان حداقلی به شمار میآید و هیچ گزارهای را مصون از چون و چرا نمیداند. از دیدگاه او، شناخت آدمیان از خداوند در حد تجلیات او است و دستگاه ادراکی بشر توان کشف واقعیت ساحت الوهی را ندارد. زبان دین نیز در سخنگفتن از خداوند، بیش از آنکه زبانی واقعنما و حکایتگر باشد، زبانی تمثیلی </strong><strong>–</strong><strong> تجویزی است و بیش از آنکه اِخبار از واقعیت باشد، در پی معنابخشی به زندگی و بیانگر شیوهی زیست مؤمنانه و نحوهی رفتار بایستهی مؤمنان در ارتباط با خداوند است. بنابراین الهیات علامه طباطبایی مبتنی بر یقین است، اما الهیات برومر آمیخته با نسبیت. </strong> <br /><strong> </strong>
واژگان کلیدی: 1. علامه طباطبایی,2. ونسان برومر,3. معرفتشناسی,4. واقعگرایی,5. زبان دین
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5941.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5941_b7e153a90ac12ac130a1be4873b00f5d.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
20
76
2020
11
21
ایرادهای وعاء دهر میرداماد از منظر ملاصدرا و جایگاه آن نزد حکیم سبزواری
97
118
FA
خدیجه
قاسمی مقدم
فلسفه و کلام اسلامی، الهیات، شیراز، شیراز، ایران
khadejeghasemi@gmail.com
لاله
حقیقت
استادیار الهیات و معارف اسلامی گروه فلسفه دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
lhaghighat2431@gmail.com
10.22099/jrt.2020.5942
<strong>میرداماد با کاملندانستن نظامهای فلسفی پیش از خود (سینوی و اشراقی)، نظامی نوین به نام حکمت یمانیه را تأسیس کرده است و به تصریح خود میرداماد، از ارکان مهم این نظام، وعاء دهر است. وی از این نظریه در مباحث جهانشناسی و خداشناسی، مانند چگونگی پیدایش جهان، موجودات زمانمند، مکانمند و نیز تبیین چگونگی علم تفصیلی پیشین واجبالوجود به موجودات استفاده میکند. با وجود اهمیتی که میرداماد برای وعاء دهر قائل است، پس از وی، حتی ملاصدرا، شاگرد بیواسطهی میرداماد، نیز به این نظریه بیاعتنایی کرده است. در نوشتار حاضر با روش بررسی و تحلیل آثار میرداماد و مقایسهی آن با آرای ملاصدرا، به تبیین چرایی مطرحشدن وعاء دهر در آرای میرداماد پرداختهایم و سپس ایرادهای ملاصدرا به آنرا تشریح کردهایم تا در خلال مقایسهی میان آرای این دو اندیشمند، ایرادهای این نظریه و نیز علت رویگردانی ملاصدرا از وعاء دهر آشکارتر شود. در پایان نیز به بیان تلاشهای حاج ملاهادی سبزواری برای آشتیدادن وعاء دهر میرداماد با مبانی حکمت متعالیه پرداختهایم.</strong><br /><strong> </strong>
واژگان کلیدی: 1. وعاء دهر,2. حکمت یمانیه,3. میرداماد,4. معاد جسمانی,5. صدور کثرات,6. حکیم سبزواری
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5942.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5942_1c5e21473dcd640f613b0f6b70c14a94.pdf
دانشگاه شیراز
فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز
2251-6123
2717-2686
20
76
2020
11
21
شناخت بدنمند: تبیین جایگاه و تأثیر بدن در فرایند کسب شناخت از منظر صدرالمتألهین
119
138
FA
محمد حسین
وفائیان
دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران، تهران، ایران.
mh_vafaiyan@yahoo.com
10.22099/jrt.2020.5943
<strong>در گسترههایی همچون پدیدارشناسی و علوم شناختی، تأثیر بدن در شناخت و اوضاع و احوالات آن در فرایند کسب شناخت اثبات شده و ازلحاظ فلسفی و تجربی بررسی شده است. در فلسفهی اسلامی دیدگاه خاص صدرالمتألهین درخصوص نسبت میان نفس و بدن میتواند در مسألهی تأثیر بدن جسمانی بر فرایند کسب آگاهی و شناخت، نتایج و لوازم چشمگیری داشته باشد. این پژوهش سعی دارد تا با تحلیل جایگاه بدن مادی در فرایند کسب شناخت نزد صدرالمتألهین، لوازم فلسفی بدنمندبودن (بدنوابستهبودن) شناخت را در نظام فکری این اندیشمند به دست آورد. رهاورد این نوشتار که با رویکردی هستیشناختی به تحلیل جایگاه بدن و نسبت آن با نفس پرداخته، اثبات تأثیر مستقیم بدنهای مختلف و وضعیت و احوال آنها در چگونگی کسب شناخت (بهرغم باور به تجرد علم و شناخت در حکمت متعالیه) است؛ بهنحوی که تفاوت بدنها و ویژگیهای آنها، سبب تفاوت در شناخت میشود. در پرتوی این نتیجه، پیامدهای فلسفی بدنمندبودن شناخت نیز واکاویده شده است.</strong><br /><strong> </strong>
واژگان کلیدی: 1. صدرالمتألهین,2. نفس,3. بدن,4. شناخت بدنمند
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5943.html
https://jrt.shirazu.ac.ir/article_5943_6adf9c78a2b55efdc98aeef9a73c89a6.pdf