%0 Journal Article %T نقد و بررسی جایگاه علّیت نفس در فلسفه ی جورج بارکلی %J فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز %I دانشگاه شیراز %Z 2251-6123 %A صانعی دره بیدی, منوچهر %A سعیدی‌مهر, محمد %A محمدی, محمدعلی %D 2013 %\ 03/17/2013 %V 10 %N 36 %P 1-24 %! نقد و بررسی جایگاه علّیت نفس در فلسفه ی جورج بارکلی %K ۱- جورج بارکلی ۲- علّیت ۳- نفس ۴- خداوند %R 10.22099/jrt.2013.1213 %X نظریه­ی بارکلی یکی از  مهم­ترین نظریاتی است که در عصر جدید، برای حل مشکل ارتباط علّی بین نفس و بدن، و هم‌چنین رابطه­ی علّی بین اجسام ارائه شده است. از آن‌جا که بارکلی جوهر مادی و تمایز بین کیفیات اوّلیه و ثانویه را انکار و جهان مادی را به عنوان مجموعه­ای از تصورات معرفی می­کند، در فلسفه­ی وی، علّیت طبیعی به معنای تأثیر و تأثر علّی انکار می­شود. وی در نظریه­ی ایجابی­اش راجع به علّیت، علت را امری فعال می­داند و از سوی دیگر، درنظر او، فقط آن‌چه دارای اراده باشد، فعال است. از این رو، علت در فلسفه­ی وی، به اذهان و نفوس محدود می­شود، خواه این نفس، ذات نامتناهی خداوند باشد و یا نفس متناهی انسانی. وی فعال بودن ذات خداوند را از طریق تصورات حسی، به اثبات می­رساند و فعال بودن نفس خود را از طریق تصورات خیالی. در این‌جا، اعمال فیزیکی (مثل برداشتن قلم یا حرکت دادن پا) همان اشیای واقعی یا تصورات حسی­اند و مشکل این نوع اعمال در فلسفه­ی بارکلی این است که از سوی خداوند ایجاد می­شوند و فعالیت او به شمار می­آیند؛ بنابراین، دیگر نمی­توانند به عنوان فعالیتِ من باشند. البته وقتی که بارکلی می­خواهد نفوس انسانی دیگر را به اثبات برساند، آن‌ها را از طریق افعال فیزیکی­شان، که همان تصورات حسی­اند، به اثبات می­رساند ولی مشخص نمی­کند که چگونه هم خداوند و هم نفوس متناهی دیگر می­توانند علت تصورات حسی باشند. به نظر می‌رسد که بارکلی برای حل این مشکل، در نظریه­ی علل موقعی گرفتار شده است و این اشکال بر او وارد است که خداوند بدون نفوسانسانی دیگر هم می­تواند تصورات حسی را ایجاد کند و در این کار، نیازی به آن‌هاندارد.  %U https://jrt.shirazu.ac.ir/article_1213_0e490de2c76e2cdd0987eb9e790b5764.pdf